باسمه تعالی
نوشتن آثاری با ماهیت دانشنامهای از عهد باستان در مشرقزمین پیشینه دارد و در ایران باستان نیز ـ چنانکه ژان دو مناس ایرانشناس فرانسوی و دیگر صاحبنظران گفتهاند ـ کتاب بزرگ دینکرد که در 9 جلد تدوین یافته بود و امروز بخشهایی از آن برجای مانده است، نمونهای از یک دانشنامه مبتنی بر آیین مزدیسنی است (تفضلی، 128).
وقتی سخن از آثاری با ماهیت دانشنامهای در میان است، مقصود آن دسته از آثار است که طیف گستردهای از دانش را بسیار فراتر از آنچه در کتب متعارف علمی مورد انتظار است، در اختیار خواننده قرار میدهند و شیوه دستیابی به مطالب در آنها به مراتب سهل است. همچنین ویژگی دیگر این دست نوشتهها، وارد شدن دقیق در مباحث علمی، در عین رعایت اختصار و کوشش برای سادهگویی است.
در ایران دوره اسلامی نیز دانشنامهنویسی پیشینه درخشانی دارد؛ کتاب المعارف ابنقتیبه دینوری (د 276ق) و مفاتیح العلوم کاتب خوارزمی (تألیف بین 372-376ق) نمونههایی آغازین بودند و اثری شاخص در این باره، دانشنامه علایی از حکیم بوعلی سینا بود که در زمان حضورش در اصفهان در فاصله سالهای 413-428ق تألیف شد. آشکار است که این سنت در سدههای بعد نیز کمابیش دوام یافته است.
اما آنچه به عنوان تلقی مدرن از دانشنامهنگاری در چارچوب اثری گسترده با موضوعات فراگیر میشناسیم، آغازش از سده 18م در اروپاست. آثاری مانند دائرة المعارف چمبرز (نشر د 1728م) در انگلستان و دائرة المعارف دیدرو و آلمبرت (نشر از 1751م) در فرانسه نخستین نمونهها بودند که همزمان در پیشبرد دستاوردهای علمی مابعد رنسانس و همچنین در رشد خودآگاهی اجتماعی بسیار مؤثر بودند.
در سدههای 18 و 19م دانشنامهها وظیفهشان از جهاتی همسان با دانشگاهها بود؛ این که دانش موجود را نشر داده، در اختیار سطوح مختلف جامعه قرار دهند و نسل جدیدی از دانشوران را پرورش دهند که با دانش موجود آشنایی کافی داشته باشند، این که پیکرهای منسجم پدید آورند که دانش موجود را از حالت گسسته خارج کند، پیوندهای میان مباحث را برقرار سازد و جهان دانش را با تمام پیوندهای حیاتی که بخشهای مختلف آن را به هم متصل میکند، به عنوان یک فضای بههمپیوسته درآورد. همان گونه که این یکپارچگی در دانشگاه با واژه لاتینی universitas تحقق مییافت و ظرفیتهای مختلف علمی به عنوان فاکولته در شاخههای دانش در چارچوب یک اونیورسیتاس (دانشگاه) به هم میپیوستند؛ یک دانشنامه هم وظیفه داشت تا شاخههای مختلف موجود در دایره معارف (پایدیا ) را به هم متصل سازد و به همین لحاظ "دایرة المعارف" ترجمه تحت اللفظی آنسیکلوپدی است.
دانشنامهها در سده 18م همانند دانشگاههای آن عصر و تا حد بسیاری مشابه نهادهای سنتی آموزشی، اصلیترین وظیفه خود را در ارتباط با علم "صیانت" از دانش میدانستند و محور فعالیت آنها بهترین ارائه از دانش موجود بود. از همین روست که نگاه سنتی به دانشنامهها، ارائه دانایی بشر در هر زمینهای، در حد همان دادههای متداول و رایج در محافل علمی است. با این که پس از تجربه هومبولت و همکارانش در دانشگاه برلین (بعدها دانشگاه هومبولت) از اوایل سده 19م، در کنار صیانت از دانش، تولید دانش به هدف دوم دانشگاهها مبدل شد، ولی مدتی طول کشید تا دانشنامهها این وظیفه جدید را به شرح وظایف خود در کنار "صیانت از دانش" بیفزایند.
در منابعی که به عنوان تعلیم فرآیند پژوهش نوشته میشد، همواره در بخش مرحله آغازین پژوهش ـ یعنی مطالعه اولیه ـ به نقش کلیدی دانشنامهها اشاره میشد و این نکته که مقالات دانشنامهای قادرند دستمایه نخست برای نوشتن یک مقاله پژوهشی را فراهم آورند، همواره مورد تأکید بود (مثلاً لستر، 15). همچنین اشاره میشد که در فرآیند تألیفات پژوهشی نیز دانشنامهها میتوانند آگاهیهای تکمیلی را که در مسیر بسط پاراگرافی مورد استفاده قرار میگیرند، در اختیار پژوهشگر قرار دهند. ولی نقش دانشنامه چندان بیش از این تصویر نمیشد.
در عصر حاضر، ارزش دانشنامهها در تولید دانش بیش از پیش شناخته شده است. در گذشته دانشنامهها بیشتر به دنبال ارائه اطلاعات اجمالی در هر موضوع به کسانی بودند که با آن شاخه از دانش یا با آن حوزه خاص از دانش معین آشنایی کافی نداشتند؛ بدین ترتیب بیشتر وظیفه پاسخگویی به پرسشهای عمومی بر عهده دانشنامهها بود. اما به تدریج دانشنامهها نقشهای تخصصی نیز یافتند و امروز دانشنامهها نقش بسیار مهمی در تولید دانش دارند که کارکرد آنها را از مطالعه اولیه و دادههای تکمیلی بسیار فراتر میبرد و برای آنها در شکلگیری هسته پژوهش نقش وجود دارد. در نگاه امروزی به پژوهش، ژرفنگرترین متخصصان در یک حوزه علمی، برای کار کردن در حوزه تخصصی خود و گام برداشتن در مسیر تولید علم، از دانشنامهها بینیاز نیستند و اساساً همین رویکرد است که زمینه تدوین دانشنامههای کاملاً تخصصی را فراهم کرده است.
در مسیر تولید علم برای متخصصان، دانشنامه دو سطح از کارکرد را دارد: پیوندهای میان موضوعات در دانشنامه اگر به صورت مکانیکی نگریسته شود، یک "نقشه راه" در اختیار پژوهشگر قرار میدهد، هم از این دیدگاه که دانش کنونی بشر در کدام نقطه ایستاده است؟ چه نکاتی بر دانشمندان معلوم است و پرسشهای مطرح کدام است؟ و هم از آن رو که جایگاه هر یک از مباحث در جغرافیای دانش معلوم گردد. اما اگر همین دانشنامه با حفظ ارتباطهای حیاتی میان موضوعات نوشته شود و دانشنامه به صورت یک ارگانیسم ارائه گردد- فراتر از سطح کاربست مکانیکی که اشاره شد- در سطح ارگانیک نیز کارکردهای جدی خواهد داشت و سهم آن در تولید دانش، به نحو جهشی افزوده خواهد شد. در این سطح است که دانشنامه میتواند زمینه دمیده شدن جان در پیکر پژوهشهای در حال انجام گرفتن را فراهم آورد.
در سطح مکانیکی، نظام طبقهبندی است که میتواند ارزش ساختاری ـ یعنی ارزش گزینشی و ارزش چینشی ـ هر انگاره و گزاره علمی را معلوم کند. درک عمیق از هر انگاره و گزارهای در گرو آن است که جایگاه آن در نظام طبقهبندی جامعه علوم روشن گردد. هیچ انگارهای تا معلوم نباشد در عرض کدام و در طول کدام انگارهها جای دارد، بهدرستی درک نشده است و این دانشنامه است که میتواند چنین امکانی را فراهم سازد.
در ساختار ارگانیک، روابط از سطح طبقهبندی بسیار فراتر میرود و پیوستگیهای حیاتی و مفصلبندی میان اندامهای یک ارگانیسم مطرح میشود. در این سطح، دانشنامه موفق آن است که پیوندهای حیاتی در پیوستار آن لحاظ شده باشد و یک مفصلبندی قوی از این پیوستار حمایت کند. در چنین صورتی است که دانشنامه میتواند کارکرد ارگانیک خود را داشته باشد و چنین خدمتی را به تولید دانش ارائه کند. امروزه با گسترش صنعت دیجیتال و پیشرفت چشمگیر در فرآیند جستوجو و گردآوری داده، دانشنامههای در سطح مکانیکی در مقایسه با دهههای پیشین قدر خود را به شدت از دست دادهاند، حال آن که دانشنامههای با ساختار ارگانیک، موجودات زندهای هستند که قدر آن بیش از پیش شناخته میشود.
افزون بر آنچه در باره ساختار ارگانیک از حیث روابط میان موضوعات علوم گفته شد، در باره نسبت رشتههای علمی نیز دو سطح مکانیکی و ارگانیک صادق است. در گذشته، زمانی که رشتههای مختلف علمی در تألیف یک دانشنامه مشارکت میکردند، هر کدام از رشتهها تدوین مقالات و بخشهای مربوط به خود را برعهده میگرفتند و عملاً تعامل مستقیمی میان این رشتهها صورت نمیگرفت؛ به اصطلاح امروزی همکاری میان علوم چندرشتهای بود و نه میانرشتهای . نوشتههای برآمده از رشتههای مختلف به اقتضای معیارهای مکانیکی مانند ترتیب الفبا، در کنار یکدیگر قرار میگرفتند، بدون آن که میان این رشتههای علمی پیوند خاصی از نظر معرفتی برقرار شده باشد. این درحالی است که از اواسط سده 20م، با قدرت گرفتن جریان میانرشتگی از یک سو و توسعه صنعت دیجیتال از سوی دیگر، رویکرد میانرشتهای در فضای تبادلات علمی و از جمله دانشنامهها اهمیت روزافزون یافته است. باید گفت به خصوص دانشنامهها، عرصه موفقی برای تعامل رشتهها و وارد شدن آنها در یک همکاری زایا و مولد دانش هستند و کمتر ساحتی در علم دیده میشود که به اندازه دانشنامهها استعداد همکاری میان رشتهای و رسیدن به یک پیوستگی ارگانیک میان علوم را شاهد باشد.
تبدیل شدن نگرشهای مکانیکی دانشنامههای سنتی و دادن جای خود به نگرش ارگانیک، به تدریج انتظارات از دانشنامهها و کارکرد آنها را دگرگون ساخته است. این تحول همان گونه که اشاره شد، هم در پیوند میان خود موضوعات و هم میان رشتههای علمی دیده میشود و این گونه است که میتوان گفت دانشنامهها در درک امروزی، به همان اندازه که انتظار میرود در تولید دانش سهمی بیشتر و بیشتر ایفا کنند، انتظار میرود در راستای رسیدن به یک ساختار ارگانیک میان موضوعات و رشتهها گام بردارند.
حال که مقایسه میان دانشنامه و دانشگاه انجام گرفت، باید گفت در تفکر امروزی درباره دانشگاه، بعد سومی نیز به وظیفهها افزوده شده و آن ایفای نقش اجتماعی و به تعبیر مختصر جامعهپذیری است. همین سخن درباره دانشنامه هم به اندازه دانشگاه صادق است و امروزه از دانشنامهها نیز انتظار میرود که به عنوان تکیهگاهی برای پیوند بین پیکره علوم و جامعه وارد عمل شوند و عرصهای برای گفتوگو میان علم و جامعه باشند. به همان اندازه که دانشنامه در معرفی و عمومی کردن دستاوردهای علوم و فضاسازی برای پذیرش انگارهها و گزارههای علمی در جامعه مؤثر است، انتظار میرود در انتقال دادن نیازها و اقتضائات از زیست روزانه جامعه به محافل علمی و تولید مسئله برای دانشوران و پژوهشگران نیز نقشآفرین باشد.
در نسلهای گذشتهی دانشنامهنگاری که مسئولیتهای کمتری بر عهده دانشنامهها بود، چنین تصوری وجود داشت که تخصص مؤلفان در رشتههای علمی خود میتواند دستمایه کافی برای نوشتن مقالات دانشنامهای باشد و حداکثر ایجاد مهارتهای کافی در فنون نگارشی میتوانست یک ریاضیدان، یک زیستشناس یا مورخ را به نویسنده دانشنامه تبدیل کند. ولی اکنون با وظایف سنگینی که بر دوش دانشنامههاست، و با توجه به پیچیدگیهای پدید آمده در فرآیند تولید دانشنامهها، آشکارا این ضرورت احساس میشود که فراتر از رشتههای منفرد تخصصی، به دانشنامهنگاری به عنوان یک حوزه مطالعه علمی نگریسته شود، دستاوردهای گرد آمده در طی سدهها و به خصوص دهههای گذشته مورد بازخوانی قرار گیرد و فرآیند دانشنامهنگاری به عنوان یک فرآیند دانشیِ چندوجهی در یک حوزه سامان یافته از علم، به بوته مطالعه نهاده شود. در واقع احساس همین نیاز است که زمینه نهادسازی برای یک مجله علمی در حیطه مطالعات دانشنامهای را فراهم آورده که میتواند در زمان حال فضایی برای ساماندهی به تجربیات انباشته و فعالسازی آن در حال و آینده دانشنامهنگاری، و هم زمینهای برای راهاندازی مطالعات دانشنامهنگاری به مثابه یک رشته دانشگاهی باشد.
پژوهشکده دانشنامهنگاری در راستای گسترش فرهنگ دانشنامهای در سطح جامعه به موازات تولید دانشنامههای گوناگون گام برمیدارد و امید است که با یاری یکایک متخصصان و دستاندرکاران بتوان در مسیر آگاهیبخشی و فراهم آوردن بستر لازم برای پیشرفت علم و دانایی در کشور و فراتر گام نهاد.
دکتر احمد پاکتچی
رییس پژوهشکده دانشنامهنگاری